مرد بزرگسال با خوردن شیر مَحرَم مى شود!!!!!
مى دانیم که در قوانین حقوقى اسلام راههایى براى پیوند محرمیّت بین زن ومرد وجود دارد که از آن جمله شیر دادن زن به فرزند غیر خودش با شرایط خاصّ آن است، که در کتب فقهى مطالب فراوانى در باره آن آمده است.
امّا توجّه به یک نکته در این موضوع حائز اهمّیّت است و آن شیر خواره بودن طفل است، یعنى باید نوزادى باشد که شیر غذاى اصلى وى باشد و به دفعات هم انجام شود (با شرایط و اوصافى که در کتب فقهى فریقین بیان شده است).
بنا بر این اگر شیر خوردن در دوران طفولیّت نباشد وسیله محرمیّت نخواهد شد.
امّا با داستانى که در اینجا مى خوانید و صد در صد مخالف و متضادّ با مبانى فقهى دو گروه از مسلمانان یعنى تشیّع و تسنّن است چه باید کرد؟
پس از نزول آیه چهارم و پنجم سوره أحزاب که در آن خداوند پسر خوانده را همانند فرزند واقعى ندانسته و فرمان مى دهد که آنان را فرزندان پدران خودشان بدانید و باید حریم شرعى را رعایت کنید، مسلم و أبو داود ونسائى و ابن ماجه ودارمى وبیهقى ومالک وأحمد و طبرانى ودیگران از عائشه نقل کرده اند که گفت: زنى بنام سهله دختر سهل خدمت پیامبر(ص) آمد وگفت: اى رسول خدا(ص) سالم فرزند خوانده أبو حذیفه است که در خانه ما است، و من با سر برهنه و بدون پوشش در برابرش ظاهر مى شوم، احساس مى کنم ابو حذیفه اینگونه دوست ندارد و ناراحت مى شود، چکار کنم؟
رسول خدا(ص) فرمود: ازپستانت به او شیر بده تا مشکل حل شود، عرض کرد: او مردى بزرگ وداراى ریش ومحاسن است چگونه او را شیر دهم؟ پیامبر لبخندى زد وفرمود: مى دانم او خرد سال نیست بلکه مردى بزرگ و داراى ریش و محاسن است، او را شیر بده با تو محرم شود و آنچه در ذهن أبو حذیفه است پاک مى شود.
سهله از خدمت پیامبر رفت و باز هم خدمت آن حضرت آمد وگفت: او را شیر دادم و خیال أبو خذیفه را راحت کردم.
فتواى فقهى بر اساس این حدیث
ابن حزم و داود ظاهرى تحت عنوان «مذهب عائشه» مى گویند: اگر مردى بزرگسال از پستان زنى شیر بنوشد حکم طفلى را
خواهد داشت که از پستانش شیر نوشیده است.
بنا بر این همانگونه که آن طفل محرم آن زن است مرد بزرگسال هم محرم مى شود.
تأیید شافعى وفتواى او
شافعى نیز این حدیث را پذیرفته است زیرا وى پس از نقل آن و طرح سؤالاتى پیرامون آن مى گوید: بنا بر نقل أمّ السلمه این فرمایش رسول خدا(ص) مخصوص همان یک نفر یعنى سالم مولى أبو حذیفه خواهد بود، چون شیر دادنى که موجب محرمیّت مى شود در باره طفل شیر خواره است که لاأقل باید پنج نوبت و بدون فاصله از پستان زنى شیر بنوشد و افراد بزرگتر از این قاعده خارج هستند.کتاب الأمّ: 5/30.
نقد این حدیث وفتواهاى پس از آن
از مطالب گذشته دو مطلب وسخن متضاد استفاده مى شود:
1 ـ شرط محرم شدن، شیر نوشیدن طفل از زنى غیر از مادر خودش است که لااقل باید پنج نوبت پشت سر هم و بدون فاصله و خوردن شیر یا چیز دیگرى در بین دفعات شیر خوارى باشد.
2 ـ مرد بزرگسال نیز باشیر خوردن محرم مى شود.
آیا عقل و عرف مى تواند سخن دوّم را به عنوان دستور وحکم شرع تلقّى نموده و به آن عمل نماید؟
آیا وجود اینگونه روایات و داستانهاموجب سر در گمى دوستان و طعنه زدن بیگانگان نمى شود؟
و آیا شما که مدّعى ترویج اسلام ناب هستید تا کنون این فتواها و احادیث را خوانده اید؟






ارتضاع الرجل الکبیر
أخرج مسلم فی صحیحه - واللفظ له - ، وأبو داود والنسائی وابن ماجة والدارمی والبیهقی فی سننهم ، ومالک فی الموطأ ، وأحمد فی المسند والطبرانی فی الکبیر وغیرهم ، عن عائشة ، قالت : جاءت سهلة بنت سهیل إلى النبی صلى الله علیه وسلم فقالت : یا رسول الله ، إنی أرى فی وجه أبی حذیفة من دخول سالم ( وهو حلیفه ). فقال النبی صلى الله علیه وسلم : أرضعیه. فقالت : وکیف أرضعه وهو رجل کبیر ؟ ! فتبسم رسول الله صلى الله علیه وسلم وقال : قد علمت أنه رجل کبیر. صحیح مسلم 2 / 1076 الرضاع ، ب 7 ح 1453 ( ستة أحادیث)، سنن أبی داود 2 / 223 ح 2061، صححه الألبانی فی صحیح سنن أبی داود 2 / 388 ح 1815، سنن النسائی 6 / 413 - 415 ح 3319 - 3325، صححه الألبانی فی صحیح سنن النسائی 2 / 698 ح 3112 - 3118، سنن ابن ماجة 1 / 625 ح 1943، صححه الألبانی فی صحیح سنن ابن ماجة 1 / 328 ح 1579، سنن الدارمی 2 / 158، الموطأ ، ص 323 ح 1284، مسند أحمد بن حنبل 6 / 201 ، 255 ، 271، السنن الکبرى 7 / 459 ، 460، المعجم الکبیر للطبرانی 24 / 289 - 292 ح 737 - 742 .
وفی روایة أخرى : فقال لها النبی صلى الله علیه وسلم : أرضعیه تحرمی علیه ، ویذهب الذی فی نفس أبی حذیفة. فرجعت فقالت : إنی قد أرضعته ، فذهب الذی فی نفس أبی حذیفة.
مسلم 2 / 1076 الرضاع ، ب 7 1453.
وفی روایة ثالثة : قالت : إنه ذو لحیة.
فقال : أرضعیه یذهب ما فی وجه أبی حذیفة.
المصدر السابق 2 / 1078 الرضاع ، ب 7 1453.
وأفتى ابن حزم وداود الظاهری بأن الرجل الکبیر البالغ له أن یرتضع من امرأة فیکون ابنها من الرضاعة ، فیحل له بعد ذلک ما یحل لابنها من الرضاعة، وهذا الحکم یثبت له وإن کان المرتضع شیخا. وهذا هو مذهب عائشة.
المحلى 10 / 202، وراجع بدایة المجتهد 2 / 36.
حاصل هذه الواقعة أن أبا حذیفة کان قد تبنى سالم المعروف بسالم مولى أبی حذیفة ، فلما نزل قوله تعالى ( ادعوهم لآبائهم هو أقسط عند الله ) جاءت سهلة بنت سهیل زوجة أبی حذیفة للنبی صلى الله علیه وآله وسلم فقالت : یا رسول الله، کنا نرى سالما ولدا ، وکان یدخل علی وأنا فضل ( أی مکشوفة غیر متحجبة).
وإنی أرى فی وجه حذیفة من دخول سالم .
فقال لها : أرضعیه خمس رضعات .
أخرج مسلم فی صحیحه - واللفظ له - ، وأبو داود والنسائی وابن ماجة والدارمی والبیهقی فی سننهم ، ومالک فی الموطأ ، وأحمد فی المسند والطبرانی فی الکبیر وغیرهم ، عن عائشة ، قالت : جاءت سهلة بنت سهیل إلى النبی صلى الله علیه وسلم فقالت : یا رسول الله ، إنی أرى فی وجه أبی حذیفة من دخول سالم ( وهو حلیفه ). فقال النبی صلى الله علیه وسلم : أرضعیه. فقالت : وکیف أرضعه وهو رجل کبیر ؟ ! فتبسم رسول الله صلى الله علیه وسلم وقال : قد علمت أنه رجل کبیر. صحیح مسلم 2 / 1076 الرضاع ، ب 7 ح 1453 ( ستة أحادیث)، سنن أبی داود 2 / 223 ح 2061، صححه الألبانی فی صحیح سنن أبی داود 2 / 388 ح 1815، سنن النسائی 6 / 413 - 415 ح 3319 - 3325، صححه الألبانی فی صحیح سنن النسائی 2 / 698 ح 3112 - 3118، سنن ابن ماجة 1 / 625 ح 1943، صححه الألبانی فی صحیح سنن ابن ماجة 1 / 328 ح 1579، سنن الدارمی 2 / 158، الموطأ ، ص 323 ح 1284، مسند أحمد بن حنبل 6 / 201 ، 255 ، 271، السنن الکبرى 7 / 459 ، 460، المعجم الکبیر للطبرانی 24 / 289 - 292 ح 737 - 742 .
وفی روایة أخرى : فقال لها النبی صلى الله علیه وسلم : أرضعیه تحرمی علیه ، ویذهب الذی فی نفس أبی حذیفة .
فرجعت فقالت : إنی قد أرضعته ، فذهب الذی فی نفس أبی حذیفة. صحیح مسلم 2 / 1076 الرضاع ، ب 7 1453 .
وفی روایة ثالثة : قالت : إنه ذو لحیة.
فقال : أرضعیه یذهب ما فی وجه أبی حذیفة. المصدر السابق 2 / 1078 الرضاع ، ب 7 1453.
وعند أبی داود : فأرضعته خمس رضعات ، فکان بمنزلة ولدها من الرضاعة.وعند النسائی : فأرضعته وهو رجل.