شیعه پاسخ می دهد.

از اهل بیت دفاع کنیم

شیعه پاسخ می دهد.

از اهل بیت دفاع کنیم

اتمام حجت اصحاب امیرالمومنین

 

اتمام حجت اصحاب امیرالمومنین 

1- سخنان سلمان بعد از بیعت

سلیم بن قیس می گوید: به سلمان گفتم: ای سلمان، آیا بیعت کردی و چیزی نگفتی؟ او گفت: بعد از آنکه بیعت کردم چنین گفتم:" بقیه روزگار را ضرر و هلاکت ببینید. آیا می دانید با خود چه کرده اید؟ کار درست کردید و به خطا رفتید! با سنت آنان که قبل از شما بودند که تفرقه و اختلاف می نمودند درست و مطابق انجام دادید، و از سنت پیامبرتان خطا رفتید که خلافت را از معدنش و از اهلش خارج ساختید."

 

عمر گفت: ای سلمان، حال که رفیقت بیعت نمود و تو نیز بیعت کردی هر چه می خواهی بگو و هر چه می خواهی بکن و رفیقت هم هرچه می خواهد بگوید.

سلمان می گوید: گفتم: از پیامبر علیه السلام شنیدم که می فرمود:" برابر گناه همه امتش تا روز قیامت و برابر عذاب همه آنان بر گردن تو و رفیقت که با او بیعت کردی خواهد بود." عمر گفت: هر چه می خواهی بگو، آیا چنین نیست که بیعت نمودی و خداوند چشمت را روشن نساخت که رفیقت خلافت را بر عهده بگیرد؟

گفتم: شهادت می دهم که من در بعضی کتابهایی که ا طرف خداوند نازل شده خوانده ام که تو – با اسم و نسب و اوصافت- دری از درهای جهنم هستی. عمر گفت: هر چه می خواهی بگو، آیا خداوند خلافت را از اهل این خانه نگرفت که شما آنان را بعد از خداوند ارباب خود قرار داده اید؟

به او گفتم: شهادت می دهم از پیامبر علیه السلام شنیدم که می فرمود – در حالی که در باره این آیه از او سوال کردم که " فَیومَئِذٍ لا یعَذِّبُ عَذابَهُ اَحَدٌ وَ لا یوثِقُ وَثاقَهُ اَحَدٌ" –فجر آیات 25 و 26- " در آن روز هیچ کس را مانند او عذاب نمی کند و هیچ کس را مانند او به بند نمی کشد."- حضرت به من خبر داد که آن تو هستی. عمر گفت: ساکت شو، خدا صدایت را خفه کند، ای غلام، و ای پسر زن بد بو!

علی علیه السلام فرمود: ای سلمان، تو را قسم می دهم که ساکت باشی.

سلمان گفت: به خدا قسم، اگر علی علیه السلام مرا به سکوت امر نکرده بود آنچه درباره او نازل شده و هرچه درباره او و رفیقش از پیامبر علیه السلام شنیده بودم به او خبر می دادم. وقتی عمر دید من ساکت شدم گفت: تومطیع و تسلیم او هستی.

 

2- سخنان ابوذر بعد از بیعت

سلمان می گوید: وقتی ابوذر و مقداد بیعت کردند و چیزی نگفتند، عمر گفت: ای سلمان، تو هم مثل دو رفیقت خودداری نمی کنی؟ به خدا قسم تو نسبت به اهل این خانه از آن دو نفر با محبت تر نیستی و از آن دو بیشتر به آنان احترام نمی کنی. همان طور که میبینی خودداری کردند و بیعت نمودند.

ابوذر گفت: ای عمر، ما را به محبت آل محمد و احترام آنان سرزنش می کنی؟ خدا لعنت کند – که لعنت کرده است- هر کس آنان را دشمن بدارد و به آنان نسبت ناروا دهد و به حق آنان ظلم کند و مردم را بر گردن ایشان سوار نماید و این امت را به پشت سرشان به طور قهقری برگرداند.

عمر گفت: آمین، خداوند لعنت کند هر کس که به حق آنان ظلم کند! ولی نه به خدا قسم ایشان را در خلافت حقی نیست و آنان با سایر مردم در این مساله یکسانند! ابوذر گفت: پس چرا بر علیه انصار با حق ایشان و دلیلشان استدلال کردید؟!

 

3- سخنان امیرالمومنین بعد از بیعت

علی علیه السلام به امر فرمود: ای پسر صهاک، ما را در خلافت حقی نیست، ولی برای تو و فرزندان زن مگس خوار هست؟!

عمر گفت: ای ابالحسن، اکنون که بیعت کردی خودداری نما، چرا که عموم مردم به رفیق من رضایت دادند و به تو رضایت ندادندف پس گناه من چیست؟

علی علیه السلام فرمود: ولی خداوند عز و جل و رسولش جز به من راضی نشدند. پس تو و رفیقت و آنان که تابع شما شدند و شما را کمک کردند به ننارضایتی خداوند و عذاب و خواری او بشارت باد. وای بر تو ای پسر خطاب! اگر بدانی که چه جنایتی بر خود روا داشتی. اگر بدانی از چه خارج شده و به چه داخل شده ای و چه جنایتی بر خود و رفیقت نموده ای!

ابوبکر گفت: ای عمر، حال که با ما بیعت کرده و از شر او و حمله ناگهانی و فسادش در کارمان در امان شدیم بگذار هر چه می خواهد بگوید.

 

4- اصحاب صحیفه در تابوت جهنم

علی علیه السلام فرمود: جز یک مطلب چیزی نمی گویم. شما را به خدا یاد آور می شوم ای چهار نفر – که منظور حضرت، من و ابوذر و زبیر و مقداد بود – من از پیامبر علیه السلام شنیدم که می فرمود: صندوقی از آتش وجود دارد که در آن دوازده نفرند، شش نفر از اولین و شش نفر از آخرین. آن صندوق در چاهی در قعر جهنم در صندوق قفل شده دیگری است. بر در آن چاه سنگی است که هرگاه خداوند بخواهد جهنم را شعله ور نماید آن سنگ را از در ،ن چاه بر می دارد و جهنم از شعله و حرارت آن چاه شعله ور می شود.

علی علیه السلام فرمود: شما شاهد بودید که از پیامبر علیه السلام درباره آنان و اولین سوال کردم، فرمود: اما اولین عبارتند از فرزند آدم که برادرش هابیل را کشت، فرعونِ فرعون ها، و آن کسی که با ابراهیم درباره خداوند به منازعه پرداخت و دو نفر از بنی اسرائیلی که کتابشان را تحریف کردند و سنتشان را تغ یر دادند، یکی از آنان کسی بود که یهودیان را یهودی نمود و دیگری نصاری را نصرانی کرد، و ابلیس ششمی آنان است. و اما آخرین عبارتند از دجال و این پنج نفر اصحاب صحیفه و نوشته و جبت و طاغوتی که بر سر آن با هم عهد بسته اند و بر عداوت با تو _ ای برادرم- هم پیمان شده اند، و بعد از من بر علیه تو متحد می شوند. این و این، که پیامبر علیه السلام آنان را برای ما نام برد و بر شمرد.

سلمان می گوید: ما گفتیم: راست گفتی، ما شهادت می دهیم که این مطلب را از پیامبر علیه السلام شنیدیم.

 

5- عثمان لعنت شده پیامبر علیه السلام

عثمان گفت: ای اباالحسن، آیا نزد تو و اصحابت درباره من حدیثی نیست؟

علی علیه السلام فرمود: بلی از پیامبر علیه السلام شنیدم که دو بار تو را لعنت کرد و بعد از آن که تو را لعنت نمود برایت استغفار نکرد.

عثمان غضبناک شد و گفت: مرا با تو چه کار است! هیچگاه مرا رها نمی کنی، نه در زمان پیامبر علیه السلام و نه بعد از او! علی علیه السلام فرمود: آری، خداوند بینی ات را بر خاک بمالد.

 

6- پیشگویی از ارتداد زبیر

عثمان گفت: به خدا قسم از پیامبر علیه السلام شنیدم که می فرمود: زبیر مرتد از اسلام کشته می شود!

سلمان می گوید: علی علیه السلام به طور خصوصی به من فرمود: عثمان راست می گوید، او بعد از قتل عثمان با من بیعت می کند و بعد بیعت مرا می شکند و مرتد کشته می شود.

 

7- ارتداد مردم پس از پیامبر علیه السلام جز چهار نفر

سلمان می گوید: علی علیه السلام فرمود: همه مردم بعد از پیامبر علیه السلام مرتد شدند جز چهار نفر. مردم بعد از پیامبر به منزله هارون و تابعینش و به منزله گوساله و تابعینش شدند. پس علی علیه السلام شبیه هارون و عتیق شبیه گوساله و عمر شبیه سامری است.

از پیامبر شنیدم که می فرمود: قومی از اصحابم از صاحبان شخصیت و مقام نسبت به من برای عبور از پل صراط می آیند. وقتی آنان را دیدم و آنان مرا دیدند و آنان را شناختم و آنان مرا شناختند، ایشان را از من جدا می کنند. می گویم: پروردگارا، اصحابم! اصحابم! گفته می شود: نمی دانی بعد از تو چه کرده اند. وقتی از ایشان جدا شدی به عقب برگشتند. من هم می گویم: دور از رحمت خدا باشند.

 

8- شباهت مسلمین به بنی اسرائیل

از پیامبر علیه السلام شنیدم که می فرمود: امت من سنت بنی اسرائیل را مثل شباهت کفش به کفش و گوش به گوش و وجب به وجب و ذراع به ذراع و باع به باع مرتکب خواهند شد، تا آن جا که اگر داخل سوراخ حیوانی شده باشند اینان نیز همراه آنان داخل می شوند. تورات و قرآن را یک نفر از ملائکه در یک ورق با یک قلم نوشته است، و مثلهل و سنتها در آنان و اینان به یک صورت جاری شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد